۱ جلد كتاب
۴۲,۰۰۰ ريال
پديد آورنده : محمود جوانبخت
انتشارات : سوره مهر
[ بازديد : ۶۸۵۴ بار ]
جعفر جهروتيزاده سالها فرمانده يكي از يگانهاي پارتيزاني بود. او چندين عمليات مهم و خطرناك را در پشت جبهة عراقيها فرماندهي كرده است. نبردهاي پارتيزاني ـ كه بيشتر در كوهها و شهرهاي مرزي عراق در شمال رخ ميداد ـ كمتر در خاطرات رزمندگان دوران جنگ ديده ميشود. به همين دليل خاطرات جمروتيزاده از اين حيث يك استثناست.
فصل اول اين كتاب، با خاطرات دوران كودكي جعفر آغاز ميشود، دورهاي كه وي همانند بسياري از همرزمان و دوستان خود، مجبور بوده است براي كمك به پدر خويش، هم كار كند و هم درس بخواند.
زندگي جعفر يك سير طبيعي را طي ميكند، تا اينكه او در روز 19 دي سال 1356 با صحنة درگيري مردم و طلاب، با گارد شاهنشاهي در خيابانهاي قم مواجه ميشود كه اين خود آغاز زندگي مبارزاتي وي است.
فصل دوم كتاب، به مقطع پس از پيروزي انقلاب ميپردازد، زمانيكه گروههاي ضدانقلاب در مناطق غرب كشور ناامني ايجاد كرده بودند. جهروتيزاده كه جواني 18 ساله بود، براي صيانت از انقلاب به آن منطقه رفت و با عدهاي ديگر از جوانان غيور، هستههاي مقاومت را تشكيل داد.
خاطرات وي از سنگر، و فرماندهاي به نام «احمد متوسليان» بخشي ديگر از مطالب خواندني كتاب را تشكيل ميدهد. تشكيل تيپ محمد رسولالله(ص) به فرماندهي حاج احمد متوسليان و انتخاب جمروتيزاده به عنوان فرمانده گردان تخريب تيپ، عمليات فتحالمبين، عمليات بيتالمقدس و سرانجام آزادي خرمشهر، قسمتهايي ديگر از اين كتاب است.
فصلهاي پنجم تا يازدهم همچنان دربرگيرندة خاطرات راوي است از منطقة جنوب، عمليات رمضان، شهادت حاجهمت، شهادت مهدي باكري، شهادت كاظم رستگار، عمليات منطقة بمو و از دست دادن حاج احمد متوسليان كه روز سختي است براي جهروتيزاده.
در لابهلاي اين صفحات، پي به نبوغ، درايت و شجاعت بسياري از فرماندهان ميبريم كه بدون هيچ ادعايي توانستند در جنگ، با ارتشي بزرگ و كاملاً مكانيزه از وجب به وجب خاك ايران دفاع كنند.
در اواسط سال 1363 جمروتيزاده از لشكر 27 جدا شده و به عنوان فرمانده يگان ويژة شهادت، مأمور تشكيل و سازماندهي اين سازمان پارتيزاني ميشود، يگاني كه مأموريت آن انجام عمليات در داخل خاك عراق و پشت جبهة دشمن است.
اين عملياتها شايد در مقايسه با عملياتهاي بزرگ جنوب، كوچك و كماهميت به شمار آيد، اما اگر ميتوانستيم در عمق 200 كيلومتري خاك عراق عملياتي انجام دهيم، باعث ميشد كه توان عمدهاي از دشمن از خط مقدم به 200 كيلومتر آنسوتر منتقل شود. براي هر كشور درگير جنگ، پشت جبهه خيلي مهمتر از خود جبهه است. اگر پشت سرِ نيرويي كه در خط مقدم ميجنگد ناامن شود، ديگر روحيهاي براي جنگيدن باقي نميماند...
از اين پس، جمروتيزاده دهها عمليات پارتيزاني را در داخل خاك عراق فرماندهي ميكند، عملياتهايي كه نيازمند دهها روز پيادهروي با تجهيزات در يخبندان كردستان عراق، با كمترين آذوقه و از راههاي صعبالعبور است. ماحصل اينها، انهدام تأسيسات چندين شهر عراق از قبيل ديانا و درالوك است...
بخشي از متن كتاب :
" وارد شهر كه شديم تقريبا يك ساعت و نيم توقف كرديم و دنبال راهي مي گشتيم كه دشمن متوجه تردد ما نشود . نيروها را در نقطه اي متوقف كردم و با دو ، سه نفر ديگر جلو رفتيم تا مسير را براي حركت شناسايي كنيم . ديديم هيچ راهي نيست ، مگر از پشت خانه هاي شهر داخل مسجد جامع كه امن ترين جاي شهر بود ، برويم . ديوار به ديوار مسجد هم ساختمان استخبارات عراق قرار داشت . "